سور سخن (قسمت اول)
در سور سخن اشاراتی به طرحی کلی از ساخت جهان بنا بر باورها و اساطیر کهن و نیز عالم طبیعی و همچنین محیط انسانی و اجتماعی می شود. نیز اصطلاحاتی از مناصب و سلسله مراتب جامعه ساسانیان را در بردارد.
ادبیات سخن وشیرینی دعا
چکیده:
در سور سخن اشاراتی به طرحی کلی از ساخت جهان بنا بر باورها و اساطیر کهن و نیز عالم طبیعی و همچنین محیط انسانی و اجتماعی می شود. نیز اصطلاحاتی از مناصب و سلسله مراتب جامعه ساسانیان را در بردارد. فزونتر آن که با وصف ضیافتی دینی و مقدس که همگان در آن شرکت جسته اند و آوردن کلیاتی از شیوه پذیرایی و حضور در آنها، نمایی از زندگانی اجتماعی را نشان میدهد.
تعداد کلمات: 1392کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
در سور سخن اشاراتی به طرحی کلی از ساخت جهان بنا بر باورها و اساطیر کهن و نیز عالم طبیعی و همچنین محیط انسانی و اجتماعی می شود. نیز اصطلاحاتی از مناصب و سلسله مراتب جامعه ساسانیان را در بردارد. فزونتر آن که با وصف ضیافتی دینی و مقدس که همگان در آن شرکت جسته اند و آوردن کلیاتی از شیوه پذیرایی و حضور در آنها، نمایی از زندگانی اجتماعی را نشان میدهد.
تعداد کلمات: 1392کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
نویسنده: کتایون مزداپور
سور سخن نام رساله کوچکی به زبان پهلوی است (تفضلی، ۱۳۷۶: ۲۹۳؛ کتاب متنهای پهلوی، ص ۱۵۵-۱۵۹). نام سور سخن را دانشمند پارسی، شادروان جهانگیر تاوادیا، بر این قطعه نهاده و آن را بر نام دیگری که در کتاب متن های پهلوی برای آن گزیده شده بود، ترجیح داده است: abar stayenidarihi sar afrin. این عبارت را، که برگرفته از متن پهلوی سور سخن است، می شود چنین به فارسی برگردانید: «آفرین دو دعا درباره ستودنی سور»؛ ولی چنین اسمی با تقطیع عبارتها در جمله انطباق ندارد. چنان که این نامها نشان می دهد، این قطعه سخنرانی و خطابه بر سر سفره سور و مهمانی است. بر این قطعه نام ستایش درون dron و نیز «مادیان آزادی / آبادی از یزدان» نیز نهاده شده است (تاوادیا: ۱۹۳۵: ) واژه های «آفرین» یعنی «درود و ستایش»، و «سور» یعنی «میهمانی و جشن»، در خود متن (ص ۱۵۵، س ع) آمده است و از جهت خطابه بودن، سور سخن در ردیف اومدیچا (تفضلی، ۱۳۷۶: ۶۳) قرار میگیرد، که آن نیز خطابه ای است در سوگواری . خلاف زبان نسبتأ و ظاهر جدید خود، سور سخن به گواهی اشاراتی که به القاب و مناصب و محیط اجتماعی ساسانی دارد، باید در همان دوران به نگارش درآمده باشد تاوادیا، ۱۹۳۵: ۲۱-۲۰). اما آیا سور سخن را نویسنده واحدی در زمانی برای یکبار خواندن در سور و مهمانی خاصی نوشته است و یا خطابه ای بوده است که بصورت دعایی رسمی در مجالس و محافل قرائت آن تکرار می شده است؟ تاوادیا شق نخستین را بیشتر محتمل میداند و وست و بهرام گور انکلساریا دومین را (همان، ص ۱۲-۱۰). اینان سور سخن را یکی از آن قبیل دعاهایی می شمارند که «آفرین» نامیده می شود.
بیشتر بخوانید : ادب داستانی در تاجیکستان
خلاف آن که نمیدانیم سور سخن را چه کس یا کسانی نوشته اند و به منظور خوانده شدن در کدامین میهمانی و مجلس؛ اما مفاد و مضمون آن، هم از نظرگاه مقایسه با قطعه های دیگری که با آن شباهت دارند، مثل آفرین به زبان پهلوی (زند خرده اوستا: 233-221 :1927 ,Dhabahar) و همازور به پازند (تاوادیا، ۱۹۳۵: ۲۳-۲۱) قابل توجه است، و هم آن که از لحاظ در برداشتن مفاهیم و معانی مهمی که جهان بینی کھی ایرانی را باز می نماید. در سور سخن اشاراتی به طرحی کلی از ساخت جهان بنا بر باورها و اساطیر کهن و نیز عالم طبیعی و همچنین محیط انسانی و اجتماعی می شود. نیز اصطلاحاتی از مناصب و سلسله مراتب جامعه ساسانیان را در بردارد. فزونتر آن که با وصف ضیافتی دینی و مقدس که همگان در آن شرکت جسته اند و آوردن کلیاتی از شیوه پذیرایی و حضور در آنها، نمایی از زندگانی اجتماعی را نشان میدهد. این خصیصه ای است که در آفرین های دعاگونه و نیایش وار متأخر دیده نمی شود.
تاوادیا، گفتڼ سپاس را آخرین بخش از خطابه سور سخن میداند که پیش از خوردن طعام می آید (تاوادیا، ۱۹۳۵: ۳۷؛ نیز ص ۸۹-۸۸). مضمون بندهای بعدی (۱۹ و ۲۰) به پس از آن باز میگردد: گوینده نخست پوزش می طلبد که کلامش رسا نیست و از حاضران می خواهد که اگر سخن را بهتر می توانند گفت، خود بگویند. آنگاه اظهار امتنان از خوراک و دعوت به خواب خوش است و برخاستن شاد در بامداد فردا. در پایان، دعا و آفرینی نقل می گردد که در دیگر نوشته های پهلوی نیز بارها تکرار شده است (بند ۲۱). تقسیم سور سخن به دو بخش پیش از نان خوردن و پس از خوردن نان، ضمن این که بسیار طبیعی و بدیهی به نظر می رسد و عادی است، با آداب خوردن طعام بنا بر مراسم کهن ایرانی و رعایت سکوت بهنگام آن، هماهنگی تام دارد .
سور سخن با ستودگی و بایستگی «آزادی گفتن»یعنی سپاسگزاری را به زبان آوردن و «آزادی انگاردن»، یعنی تشکر و سپاس را در دل احساس کردن، کلام را آغاز میکند (بند ۱) و سپس حاضران را برای شنیدن آفرین و نیایش برای خداوند و ایزدان، یعنی فرشتگانش، و گفتن آفرین و دعا برای میزبان فرا می خواند (بند ۲). پس از بزرگداری داداراورمزد و امشاسپندان (بندهای ۳و۴) به یاد کردن از هر چه در جهان هست، می پردازد و آنچه را در عالم هست، برمی شمارد: هفت بهشت، که طبقات آسمان و هفت آسمان اند، و هفت کشور، یعنی هفت اقلیم (بند ۵). سپس از سه آتش مقدس روحانیان و جنگیان و کشاورزان، یعنی آذرفرنبغ و آذرگشسب و آذربرزین مهر، و نیز دیگر آتشها یاد می کند (بند ع) و باز از ایزدان (بندهای ۷و ۸)۔
پس از عالم علوی و جهان طبیعی، به دنیای اجتماعی و انسانی فرود می آید. در سلسله مراتبی منظم، از شاهنشاه و ولیعهد او آغاز می کند تا برسد به داوران و روحانیان و هزارید، که فرمانده هزار مرد سپاهی است تا مردان کمانکش و تیرانداز سپاه، همه را درود می فرستد (بندهای ۹-۱۴)؛ آنگاه سرانجام، مهان و نیکانی را که در آن انجمن حضور دارند (بند ۱۵) می ستاید.
در اینجا، دعایی می آید که پیچیدگی و ابهام آن ناشی از کهنگی مفاهیمی است که در آن گنجانیده شده است: گوینده آرزو میکند که در ایرانشهر و برای «اورنگ»، یعنی مظهر فرمانروایی ایرانشهر، آن چنان فراخی و نعمتی پیش آید و فراهم گردد - یا بنا بر خوانش دیگر، چنان جشنهایی شگفت و بهشتی گرفته شود که در شهریاری جم بود و مردم برای خود می آراستند.
درباره چنین رونق و فراخی زندگانی، و یا برگزاری این سان جشنی که در روزگار جم، مردم خاکی بر پا می داشتند، از داستان جم (وندیداد، فرگرد دوم، و نیز زند آن) و اساطیر بازمانده درباره او می دانیم که در شهریاری جم، به مدت سیصد سال یا ششصد سال یا نهصد سال (بنا بر مآخذ گوناگون مرگ باز ایستاد، هم برای انسان و هم برای جانوران و گیاهان. پس در آن هنگام، فراخی و نعمت بیحد و شمار پدید آمد. نیز چون جم دیوان را به خدمت مردم گماشت، جهانیان از زحمت و سنگینی کار کردن رستند و جهان آسوده و بی رنج گشت. به مناسبت از میان برخاستن مرگ و نابودی بود که مردم جشن نوروز را برپا کردند.
سور سخن، پس از یاد از شادیهای شهریاری جم و دنیای اساطیری و زرین آن، میزبان را آفرین و دعا میگوید (بندهای ۱۵ تا ۱۷). گفتن سپاس که باز از دادار اورمزد آغاز می گردد و تا رامشگران و دربانان دامنه اش کشیده می شود (بند ۱۸)، بار دیگر همان سلسله مراتب و ترتیبی را بازنمون می کند که قبلا از بزرگ تاکوچک را بهنگام درود فرستادن در بر می گرفت. این سپاس گفتن هم دوباره سرانجام به تشکر از میزبان و مرد صاحب سفره می انجامد. در اینجا دامنه سخن به قولی می رسد که وجه اجتماعی و معنوی میهمانی و جشن را ارج می نهد: برترین نعمت در این ضیافت مقدس، دیدار یکدیگر است و بهمراهی هم ستایش کردنشان خداوند را.
تاوادیا، گفتڼ سپاس را آخرین بخش از خطابه سور سخن میداند که پیش از خوردن طعام می آید (تاوادیا، ۱۹۳۵: ۳۷؛ نیز ص ۸۹-۸۸). مضمون بندهای بعدی (۱۹ و ۲۰) به پس از آن باز میگردد: گوینده نخست پوزش می طلبد که کلامش رسا نیست و از حاضران می خواهد که اگر سخن را بهتر می توانند گفت، خود بگویند. آنگاه اظهار امتنان از خوراک و دعوت به خواب خوش است و برخاستن شاد در بامداد فردا. در پایان، دعا و آفرینی نقل می گردد که در دیگر نوشته های پهلوی نیز بارها تکرار شده است (بند ۲۱). تقسیم سور سخن به دو بخش پیش از نان خوردن و پس از خوردن نان، ضمن این که بسیار طبیعی و بدیهی به نظر می رسد و عادی است، با آداب خوردن طعام بنا بر مراسم کهن ایرانی و رعایت سکوت بهنگام آن، هماهنگی تام دارد .
بدین شمار، سور سخن دارای ترکیبی است سنجیده و موزون. ویژگی مهم آن، اختصاص داشتن است به سور و مراسم شادی و بزم. سور سخن با داشتن وجهی ناسوتی و مرتبط با زندگانی عادی و این جهانی، از نیایشهای موسوم به آفرین و همازور، که سرودن آنها در گاهنبارها یا مراسم درگذشتگان و یا در شادترین شکل خود، در مراسم آیین جشن خوانی (۳) ( jasan - xani ) مرسوم است، تمایز دارد. با وجود این، اصطلاحات و واژه هایی در سور سخن می آید که در دیگر نیایشهای پهلوی نیز هست و نیاز به توضیح دارد. شرح و توضیح برای بخش اصلی و عام آنها، مانند نامهای امشاسپندان و ایزدان، هفت کشور و نام آتشان را در مآخذ آشنا و معتبری چون کتاب پژوهشی در اساطیر ایران (بهار، ۱۳۶۲ / ۱۳۷۶ ) و ترجمه مینوی خرد (تفضلی، ۱۳۵۴) میشود یافت. اما برای خواندن سور سخن می باید در همین جا و در آغاز درباره چند اصطلاح گفتگو کرد: آفرین، میزد، روزگار، و همچنین «همازور».
ادامه دارد ..
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)
تاوادیا، گفتڼ سپاس را آخرین بخش از خطابه سور سخن میداند که پیش از خوردن طعام می آید (تاوادیا، ۱۹۳۵: ۳۷؛ نیز ص ۸۹-۸۸). مضمون بندهای بعدی (۱۹ و ۲۰) به پس از آن باز میگردد: گوینده نخست پوزش می طلبد که کلامش رسا نیست و از حاضران می خواهد که اگر سخن را بهتر می توانند گفت، خود بگویند. آنگاه اظهار امتنان از خوراک و دعوت به خواب خوش است و برخاستن شاد در بامداد فردا. در پایان، دعا و آفرینی نقل می گردد که در دیگر نوشته های پهلوی نیز بارها تکرار شده است (بند ۲۱). تقسیم سور سخن به دو بخش پیش از نان خوردن و پس از خوردن نان، ضمن این که بسیار طبیعی و بدیهی به نظر می رسد و عادی است، با آداب خوردن طعام بنا بر مراسم کهن ایرانی و رعایت سکوت بهنگام آن، هماهنگی تام دارد .
سور سخن با ستودگی و بایستگی «آزادی گفتن»یعنی سپاسگزاری را به زبان آوردن و «آزادی انگاردن»، یعنی تشکر و سپاس را در دل احساس کردن، کلام را آغاز میکند (بند ۱) و سپس حاضران را برای شنیدن آفرین و نیایش برای خداوند و ایزدان، یعنی فرشتگانش، و گفتن آفرین و دعا برای میزبان فرا می خواند (بند ۲). پس از بزرگداری داداراورمزد و امشاسپندان (بندهای ۳و۴) به یاد کردن از هر چه در جهان هست، می پردازد و آنچه را در عالم هست، برمی شمارد: هفت بهشت، که طبقات آسمان و هفت آسمان اند، و هفت کشور، یعنی هفت اقلیم (بند ۵). سپس از سه آتش مقدس روحانیان و جنگیان و کشاورزان، یعنی آذرفرنبغ و آذرگشسب و آذربرزین مهر، و نیز دیگر آتشها یاد می کند (بند ع) و باز از ایزدان (بندهای ۷و ۸)۔
پس از عالم علوی و جهان طبیعی، به دنیای اجتماعی و انسانی فرود می آید. در سلسله مراتبی منظم، از شاهنشاه و ولیعهد او آغاز می کند تا برسد به داوران و روحانیان و هزارید، که فرمانده هزار مرد سپاهی است تا مردان کمانکش و تیرانداز سپاه، همه را درود می فرستد (بندهای ۹-۱۴)؛ آنگاه سرانجام، مهان و نیکانی را که در آن انجمن حضور دارند (بند ۱۵) می ستاید.
در اینجا، دعایی می آید که پیچیدگی و ابهام آن ناشی از کهنگی مفاهیمی است که در آن گنجانیده شده است: گوینده آرزو میکند که در ایرانشهر و برای «اورنگ»، یعنی مظهر فرمانروایی ایرانشهر، آن چنان فراخی و نعمتی پیش آید و فراهم گردد - یا بنا بر خوانش دیگر، چنان جشنهایی شگفت و بهشتی گرفته شود که در شهریاری جم بود و مردم برای خود می آراستند.
درباره چنین رونق و فراخی زندگانی، و یا برگزاری این سان جشنی که در روزگار جم، مردم خاکی بر پا می داشتند، از داستان جم (وندیداد، فرگرد دوم، و نیز زند آن) و اساطیر بازمانده درباره او می دانیم که در شهریاری جم، به مدت سیصد سال یا ششصد سال یا نهصد سال (بنا بر مآخذ گوناگون مرگ باز ایستاد، هم برای انسان و هم برای جانوران و گیاهان. پس در آن هنگام، فراخی و نعمت بیحد و شمار پدید آمد. نیز چون جم دیوان را به خدمت مردم گماشت، جهانیان از زحمت و سنگینی کار کردن رستند و جهان آسوده و بی رنج گشت. به مناسبت از میان برخاستن مرگ و نابودی بود که مردم جشن نوروز را برپا کردند.
سور سخن، پس از یاد از شادیهای شهریاری جم و دنیای اساطیری و زرین آن، میزبان را آفرین و دعا میگوید (بندهای ۱۵ تا ۱۷). گفتن سپاس که باز از دادار اورمزد آغاز می گردد و تا رامشگران و دربانان دامنه اش کشیده می شود (بند ۱۸)، بار دیگر همان سلسله مراتب و ترتیبی را بازنمون می کند که قبلا از بزرگ تاکوچک را بهنگام درود فرستادن در بر می گرفت. این سپاس گفتن هم دوباره سرانجام به تشکر از میزبان و مرد صاحب سفره می انجامد. در اینجا دامنه سخن به قولی می رسد که وجه اجتماعی و معنوی میهمانی و جشن را ارج می نهد: برترین نعمت در این ضیافت مقدس، دیدار یکدیگر است و بهمراهی هم ستایش کردنشان خداوند را.
تاوادیا، گفتڼ سپاس را آخرین بخش از خطابه سور سخن میداند که پیش از خوردن طعام می آید (تاوادیا، ۱۹۳۵: ۳۷؛ نیز ص ۸۹-۸۸). مضمون بندهای بعدی (۱۹ و ۲۰) به پس از آن باز میگردد: گوینده نخست پوزش می طلبد که کلامش رسا نیست و از حاضران می خواهد که اگر سخن را بهتر می توانند گفت، خود بگویند. آنگاه اظهار امتنان از خوراک و دعوت به خواب خوش است و برخاستن شاد در بامداد فردا. در پایان، دعا و آفرینی نقل می گردد که در دیگر نوشته های پهلوی نیز بارها تکرار شده است (بند ۲۱). تقسیم سور سخن به دو بخش پیش از نان خوردن و پس از خوردن نان، ضمن این که بسیار طبیعی و بدیهی به نظر می رسد و عادی است، با آداب خوردن طعام بنا بر مراسم کهن ایرانی و رعایت سکوت بهنگام آن، هماهنگی تام دارد .
بدین شمار، سور سخن دارای ترکیبی است سنجیده و موزون. ویژگی مهم آن، اختصاص داشتن است به سور و مراسم شادی و بزم. سور سخن با داشتن وجهی ناسوتی و مرتبط با زندگانی عادی و این جهانی، از نیایشهای موسوم به آفرین و همازور، که سرودن آنها در گاهنبارها یا مراسم درگذشتگان و یا در شادترین شکل خود، در مراسم آیین جشن خوانی (۳) ( jasan - xani ) مرسوم است، تمایز دارد. با وجود این، اصطلاحات و واژه هایی در سور سخن می آید که در دیگر نیایشهای پهلوی نیز هست و نیاز به توضیح دارد. شرح و توضیح برای بخش اصلی و عام آنها، مانند نامهای امشاسپندان و ایزدان، هفت کشور و نام آتشان را در مآخذ آشنا و معتبری چون کتاب پژوهشی در اساطیر ایران (بهار، ۱۳۶۲ / ۱۳۷۶ ) و ترجمه مینوی خرد (تفضلی، ۱۳۵۴) میشود یافت. اما برای خواندن سور سخن می باید در همین جا و در آغاز درباره چند اصطلاح گفتگو کرد: آفرین، میزد، روزگار، و همچنین «همازور».
ادامه دارد ..
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)
بیشتر بخوانید :
سبکهای سنّتی داستان ایرانی
رمان اجتماعی در ایران
سرگذشت زبان فارسی در انقلاب مشروطیت
مروری بر ادبیات داستانی ایران
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}